۷ مطلب با موضوع «الشعراءوالمؤلفین» ثبت شده است

المرحوم الشاعرملافاضل السکرانی

ملا فاضل السکرانی هو فاضل بن یعقوب بن عاشور بن سکران الطائی: ولد فی الفلاحیة بمحافظة خوزستان سنة 1340 هـ.ق الموافق سنة 1302ش.هـ و هی مدینة تاریخیة لم تخلُ عبر تاریخها من الأدباء و الشعراء والمؤرخین و اللغویین ابرزهم ابن السکیت الدورقی و الحاج هاشم الکعبی الدورقی و غیرهم. کان شاعرنا منذ طفولته مولعا بالشعر والأدب و یحضر الاحتفالات الأدبیة التی تقام بالمناسبات و یسمع من شعرائها و أدبائها الأناشید الأدبیة والتواشیح الدینیة. نظّم الشعر فی مبکر عمره و هو فی سن الحادی عشر حتى اصبح شاعرا کبیرا و تفنن فی نظم الابوذیة حتى سمی بعمید الابوذیه. و قد تجاوزت شهرته الحدود الإیرانیة فشعره فی غایة الحسن و الجمال من حیث النظم الفنی و الصور الشعریة الجمیلة حتى بلغ مستواه الفنی إلى ما انشده کبار الشعراء فی الوطن و خارجه على رقة و عذوبة اشعاره الشعبیة. وصل الیه الشعر وراثة من ابیه و مجالسته مع الأدباء و انتقل إلى ابناءه. له أکثر من 2500 بیت شعر فی الوجدانیات و الاخلاقیات و الاجتماعیات و الهجاء و الرثاء.المرحوم ملافاضال السکرانی

انه الشاعر المعروف والأدیب الموصوف الأستاذ فاضل بن المرحوم یعقوب السکرانی ؛ اشتهر فی اواسط المجتمع بالمله فاضل وإن کنیته أبو مهدی ؛ فاسمه بالتفصیل هو : فأضل بن یعقوب بن عاشور بن سکران بن عثمان بن محمد بن احمد بن فیحان بن سیحان بن ثابت و ثابت هو بطن من بطون شمر الطائیة القحطانیة والغنیة عن التعریف . ولد صاحب الدیوان فی الدورق (الفلاحیة) کما ذکر اعلاه وکان مولعا منذ طفولته بالشعر والأدب و یحضر الاحتفالات والندوات الاجتماعیة التی تقام بالمناسبات المختلفة ویستمع إلى الشعراء و أدباءالأناشید والتواشیح الدینیة . تعلم فی بدایة طفولته القرائة الصحیحة للقران الکریم على ید أحد الملالی المعروفین فی المنطقة إذ لم تکن آنذاک توجد مدارس للتعلیم بعد ذلک تعلم کتابة الخط العربی و طریقة قرائةالقصائد الشعریة بانواعها و فن حفظها و انشادها علی ید أستاذه الفاضل المرحوم السید رضا بن المرحوم السید صالح إبراهیمی (ر ه) و فی سیماالمذکور کان فاضلا ومعروفأ بحسن الأخلاق ویمتلک الجودة فی الخط والکتابتة و محبا لتعلیم وتهذیب أبناء الحی ذلک کان له الفضل الأکبر على شاعرنا ویعتبر الحجر الاساس فی بناء شخصیته شاعرنا الأدبیة و الثقافیة ز دخل الشاعر المدرسة التی فتحت أول مرة فی تاریخ الدورق و فی سنة 1315 شمسیة و هو فی سن الثامنة من عمره و حصل على شهادة الصف السادس الابتدائی بتقدیر عال و کانت هذه الشهادة انذاک تعد أکبر شهادة دراسیة. یمتلک شاعرنا الموهبته الشعریة باضافة إلى غریزته الذاتیة التی اکتسبها بالوراثة من والده الحاج یعقوب السکرانی الذی کان شاعرا لبیبا انذک.

یناهی ابشم وجنتک علی مِن مِن                           إبسبب تنزاع عِلتی الغِدت مَن مَن

منی امن اهلک امن الناس مِن مَن                        إتخطّر یا ولف وإگطعت بیه

اروى من العنب خده ولاتن                    اجعوده دگن الساگه ولاتن

جریب الحوشنه وصلن ولاتن                                إیفلن چیه شافن الشیبات بیه

بسک بس یهل نمام بس روح                              إترکنی اویل هــله ظلموه بسروح

بگی بس روح وأنا ابگیت بس روح                      اوجریب الشوگ یکتلنه سویه

****

****

ملا فاضل السکرانی شاعر و ادیب عرب خوزستانی اهل ایران است. فاضل فرزند یعقوب سکرانی است. وی در بین مردم به ملا فاضل السکرانی با کنیهٔ «ابومهدی» مشهور بود. وی همچنین به «عمید ابوذیه» و «امیر شعرای خوزستان» شهرت داشت. او معروف‌ترین و نامدارترین شاعر عرب خوزستان بود که در ماه محرم سال ۱۳۴۰ هجری قمری مصادف با سال ۱۳۰۲ هجری شمسی در شهر شادگان به دنیا آمد. سال پیش از مرگش در اهواز موفق به کسب جایزهٔ دو سالانهٔ «عیلام» توسط مؤسسهٔ فرهنگی هنری «المعلم» شد.

استاد وی سیدرضا ابراهیمی فرزند سید صالح بود که از بزرگان و دانشمندان علوم قرآنی و خط و نثر عربی محسوب می‌شد. وی خواندن و نوشتن را نزد او آموخت و علاوه بر این دو، رسم خط و طریقهٔ خواندن شعر و حفظ آن را نیز فرا گرفت. گفته می‌شود سیدرضا در شکل‌گیری شخصیت ملافاضل سکرانی تأثیر به‌سزایی داشت. ملافاضل سکرانی دارای دو فرزند شاعر به نام‌های مهدی و عادل سکرانی است. عبدالحسین مقتدایی، استاندار وقت خوزستان در پیامی به زبان عربی در سایت استانداری، درگذشت این شاعر را تسلیت گفت.پس از مرگ سکرانی، عضو خبرگان اسلامی ایران در همایش یادبود این شاعر خواستار نام‌گذاری میدان یا خیابانی در شهر اهواز به نام ملا فاضل سکرانی شد، همچنین وی درخواست کرد مسابقهٔ شعر سالانهٔ سکرانی برگزار شود.

زندگی

سکرانی از دوران کودکی‌اش علاقهٔ خاصی به شعر و ادبیات داشته و خواندن صحیح قرآن را نیز در همان دوران از روحانیون معروف آن منطقه آموخت. سکرانی نوشتن و خواندن انواع قصیده‌های شعری و حفظ و سرایش را از استادش، سید رضا فرزند سید صالح ابراهیمی فراگرفت. وی در سن هشت سالگی وارد مدرسه علمی شده (نخستین مدرسه‌ای که در تاریخ دورق تأسیس شد) و در سال ۱۳۱۵ شمسی با مدرک ششم ابتدایی و رتبهٔ برتر فارغ‌التحصیل شد. در نوجوانی‌اش در همان سن ۱۱ سالگی شعر سرود تا اینکه شاعری بزرگ و توانا شد و به دلیل اینکه «ابوذیه» (یکی از قالب‌های شعر عربی) را به‌گونه‌ای خاص و زیبا می‌سرود، سردمدار ابوذیه نامیده و شهرت یافت.

سکرانی پس از آموختن ادبیات عرب، از سنین نوجوانی شروع به سرودن اشعاری به سبک «ابوذیه» کرد؛ شهرت سکرانی تا کشورهای همسایه همچون کویت و عراق رسید به طوری که بسیاری از شعرای مشهور کشورهای همسایه از وی به عنوان استاد شعر ابوذیه یاد می‌کنند.

وی از کودکی به شعر علاقه داشت و حضور در محافل و مجلس ادبی علاقه او را مضاعف کرد. پدرش نیز از شعرای معروف فلاحیه بود. وی همچنین تلاوت قران و سیر در نهج البلاغه و خواندن شعر بزرگانی چون صاحب معلّقات و المتنبی و سید شریف رضی و مهیار دیلمی و ابی العلا ء معرّی و مواعظ و حکم سعدی شیرازی و و عرفان لسان‌الغیب حافظ شیرازی و اشعار حکیم مولانا جلال الدین رومی در تقویت بینه ادبی ایشان سهم بسزایی داشته است.

درگذشت

سکرانی شنبه ۲۸ دی ماه ۱۳۹۲ درگذشت و مراسم تشیع پیکر این شاعر ظهر ۳۰ دی ماه در پارک ورودی شهر شادگان برگزار شد. در مراسم تشیع این شاعر از سراسر استان خوزستان جمعیت حدود ۱۲۰ هزار نفر شرکت کردند. مرگ سکرانی با پوشش رسانه‌های ایرانی همراه بود. در همین حال عبدالحسن مقتدایی، استاندار وقت خوزستان، با صدور پیامی درگذشت ملافاضل سکرانی، مداح و شاعر اهل بیت را تسلیت گفت. استاندار خوزستان در پیامش از اشعار سکرانی در مدح رهبر انقلاب اسلامی ایران تعریف و تشکر کرد. «احبّچ یا فلاحیتی» شعر معروف این شاعر است.پس از مرگ ملا فاضل، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شادگان از پیشنهاد نامگذاری این فرهنگسرا به نام «ملا فاضل سکرانی» شاعر برجسته شادگانی خبر داد.همزمان با مرگ سکرانی، هفته نامه جنوبی‌ها ویژه نامه چهرا صفحه‌ای مختص سکرانی به زبان عربی منتشر کرد که در آن برخی نویسندگان و شعرای اهوازی مطالبی را سوگ سکرانی نوشتند.نشریه العرب چاپ لندن نیز یک صفحه به اشعار و مرگ سکرانی اختصاص داد.

درخواست برای ثبت نام سکرانی در میادین شهر

برخی از دوستداران ادبیات خواستار درج نام این شاعر به عنوان نماد شعر اهل بیت در شهر اهواز به عنوان مرکز استان و شهر شادگان به عنوان زادگاه ایشان شدند.

دوستداران شعر و ادبیات با انتشار فراخوانی از همه علاقه‌مندان به اشعار سکرانی خواستند تا با چفیه‌های آبی رنگ حضور پیدا کنند. همچنین در مراسمی که در سوسنگرد برای این شاعر برگزار شد امام جمعه سابق سوسنگرد{احمد ساری اصل} گفت که نام یک منطقه یا میدانی باید به اسم سکرانی در شهر سوسنگرد زده شود.

چفیه سکرانی آبی رنگ بود و همواره از این رنگ برای سربندش استفاده می‌کرد.

همچنین فعالان اجتماعی درخواستی برای شهرداری و فرمانداری شادگان مبنی برساختن آرامگاهی در ورودی شهر شادگان فرستادند. کعبی، عضو خبرگان اسلامی ایران در همایش یادبود این شاعر خواستار نام گذاری میدان یا خیابانی در شهر اهواز به نام ملا فاضل سکرانی شد، همچنین وی درخواست کرد مسابقه شعر سالانه «سکرانی» برگزار شود.

چفیه آبی سکرانی نماد شعر ابوذیه

سکرانی همواره برای پوشش سرش از چفیه رنگ آبی استفاده می‌کرد. بسیاری از دوستدارانش در روز تشیع و همچنین در مراسم بزرگداشت او در تالار آفتاب اهواز از چفیه آبی به عنوان نماد شعر شعبی و ابوذیه استفاده کردند.

وی در مدت کوتاهی بدل به چهره‌ای مردمی و صاحب نظر در ادبیات شد. به طوری که پس از مرگش تأثیری بر تجمعات شعری منطقه گذاشت. چفیه آبی رنگش نمادی از شعر و ادبیات شد و بسیاری در همایش یادبودش که برای ایشان برگزار کرده بودند از جمله مجری برنامه به جای شیله-سربند زنانه- از چفیه آبی که نام «سکرانیة» نیز به خود گرفت را استفاده کردند.

پس از مرگ این شاعر، چفیه آبی (سکرانیة) که تا پیش از آن تنها به عنوان سربند بود، کارکرد جدیدی به خود می‌گیرد و به عنوان نماد شعر و ادبیات عرب مورد استفاده فعالان اجتماعی قرار گرفت.

افتخارات

سکرانی در سال‌های پایانی عمرش توسط بسیاری از انجمن‌های شعر مشهور در کویت ایشان دعوت شد اما به دلیل کهولت سن موفق به شرکت در این همایش‌ها نشد.

چند سال پیش از مرگش نیز، مؤسسه فرهنگی هنری «المعلم» در اهواز مراسم تقدیر از این شاعر را برگزار کرد و جایزه دو سالانه «عیلام» را به او اختصاص داد.

وی از بزرگان شعر شعبی استان خوزستان به شمار می‌آید و شهرت وی از مرزهای ایران گذشته و در آن سوی مرزها هم‌تراز با بزرگان شعر شعبی عربی از ایشان یاد می‌شود. سکرانی به «عمید ابوذیه» شهرت گرفته است.وی همچنین در جشنواره شعر رضوی پس از احمد الحدراوی شاعر عراقی، مقام دوم را کسب کرد.

.

.

.

.

.

.

منابع

 

«ملا فاضل سکرانی شاعر خوزستانی درگذشت». شوشان، ۲۹ دی ۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴.

«برقیة عزاء السید محافظ خوزستان بمناسبة رحیل الشاعر الکبیر الملّا فاضل السکرانی» ‎(ar)‎. استانداری خوزستان. بازبینی‌شده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴.

«جایزه شعر عربی «ملافاضل السکرانی» در سطح جهانی برگزار شود». خبرگزاری مهر، ۱۳۹۲/۱۱/۵. بازبینی‌شده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴.

«برگزاری تشییع پیکر ملا فاضل السکرانی در شادگان». خبرگزاری فارس، ۳۰ دی ۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴.

«ملا فاضل سکرانی طایی کیست؟». شیعه آنلاین. بازبینی‌شده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴.

خبرگزاری شبستان

خبرگزاری مهر

عبدالقادر سواری، فی رثاء العلامات؛ الی الملا فاضل السکرانی (یادبودی از ملا فاضل سکرانی)

ایسنا خوزستان

گزارش تصویری از تشیع ملا فاضل سکرانی

خبرگزاری پانا

خبرگزاری نسیم عربی

هفته نامه جنوبی‌ها، ویژه نامه سکرانی، بمانسبة رحیل الادیب ملا فاضل السکرانی

نشریه العرب

مهر خوزستان

خبرگزاری مهر

خبرگزاری ایسنا خوزستان

ملافاضل امیر شعرای خوزستان با اشعاری فراملی

روزنامه اطلاعات

خبرگزاری رسا

الشاعرالشیخ عبدعلی الحویزی العروسی

الشاعرالشیخ عبدعلی الحویزی العروسی

الشیخ عبدعلی الحویزی العروسی: من مفاخر خوزستان ولد فی الحویزة فی القرن الحادی عشر من الهجرة له فی کل علم  ید و کان شاعر و محدث بلیغ مفسر  و تألیفاته تشهد على علمه و قدره و منزلته و کان من فضلاء عصره بحیث جمع الفنون و العلوم  تلمذ على ید کبار العلماء و تلمذ على یده تلامذة اصبحوا من اشهر العلماء. للمزید .

بسم الله الرحمن الرحیم

الشیخ عبد علی بن جمعة العروسی، الحویزی کان احد مفاخر خوزستان الذی اشتهر فی العلم و ادب و هو عالم جلیل من أهل الحویزة و لم یحدد تاریخ ولادته فی المصادر التاریخیة، و لا خصوصیات احواله و لکن ما ثبت فیها هو انه ولد فی القرن الحادی عشر الهجری بمدینة الحویزة فی إیران. کان فاضلاً  من فضلاء عصره، جلیل القدر، و فقیهاً من فقهاء زمانه، مفسراً الف تفسیر نور الثقلین، وقال عنه العلامة الطباطبائی صاحب المیزان یصف تفسیره:(… ومن أحسن ما جمعته أزمنة المجاهدة بعواملها وخطته أیدی التحقیق بأناملها فی هذا الشأن –أو هو أحسنه- هو کتاب نور الثقلین لشیخنا الفقیه المحدث البارع الشیخ عبد علی الحویزی ثم الشیرازی… ولعمری أنه الکتاب القیّم الذی جمع فیه مؤلفه شتات الأخبار الواردة فی تفسیر آیات الکتاب العزیز).

و یقال عن تفسیریه نور الثقلین: هو أهم الآثار التی ترکها الشیخ الحویزی رضوان الله علیه، وهو تفسیر روائی یعتمد الأخبار والآثار کما وصفه المترجمون والکتاب. ومن أهم مزایاه أنه اعتمد فیه على المأثور من الروایات الواردة عن الرسول الأعظم صلى الله علیه وآله وعن أئمة الهدى آل بیت النبی صلوات الله علیهم بطریقة تکشف عن سعة اطلاعه وکثرة تتبعه للأخبار من مصادرها المتعددة، وهو لا یوضح فیها رأیًا بل یأتی بالروایة فی مقام التوضیح والاستشهاد والتفسیر والتأویل والتأیید وغیر ذلک، تارکًا الأمر للمحققین بأن یحققوا ویدققوا فیها. إلا أنَّ الملاحظ أنَّه رضوان الله علیه قد ساق الکثیر من الروایات الضعیفة والمرسلات وقلیل من الروایات المأخوذة من المصادر المعتبرة. کما أنه غیر مستوعب لتمام آیات القرآن الکریم بل بعضه لأن منهجیته قائمة على التفسیر بالروایة فإذا لم یجد أو یقف على روایة فإنه لا یذکر تفسیر للآیة حینها.  وقد ذکر المصنف رضوان الله علیه فی مقدمة الکتاب تعریف بتفسیر جاء فیه: إنی لما رأیت خدمة کتاب الله والمقتبسین من أنوار وحی الله سلکوا مسالک مختلفة، فمنهم من اقتصر على ذکر عربیته ومعانی ألفاظه. ومنهم من اقتصر على بیان التراکیب النحوی، ومنهم من اقتصر على استخراج المسائل الصرفیة، ومنهم من استفرغ وسعه فیما یتعلق بالإعراب والتصریف، ومنهم من استکثر من علم اللغة واشتقاق الألفاظ، ومنهم من قرن بین فنون عدیدة، أحببت أن أضیف إلى بعض آیات الکتاب المبین شیئًا من آثار أهل الذکر المنتجبین ما یکون مبدیًا بشموس بعض التنزیل وکاشفًا عن أسرار بعض التأویل. وأما ما نقلت مما ظاهره یخالف لإجماع الطائفة المحقة فلم أقصد به بیان اعتقاد ولا عمل، إنما أوردته لیعلم الناظر المطلع کیف نقل وعمن نقل؛ لیطلب له من التوجیه ما یخرجه من ذلک، مع أنی لم أخل موضعًا من تلک المواضع عن نقل ما یضاده ویکون علیه المعوَّل فی الکشف والإبداء.

و کان نحویاً  وله تألیفات فی النحو، و کان ادیباً من ادباء عصره، شاعراً فصیحا من شعراء  زمانه و له دیوان شعر وأشار صاحب الذریعة إلى تصانیف الشیعة الأغا بزرک الطهرانی أن للشیخ المذکور دیوان شعر باسمه، و کان بلیغاً، و مؤلفاً، و جامعاً للعلوم والفنون. وکان من المعاصرین لصاحب الوسائل الشیخ الحر العاملی وکذلک لصاحب البرهان السید هاشم البحرانی ومن تلامذته السید نعمة الله الجزائری صاحب الأنوار النعمانیة. انتقل الى مدینة  شیراز وسکنها. توفی رضوان الله تعالى علیه فی سنة ۱۱۱۲هـ.

و ورد عنه فی کتاب امل الامل ج۲ ص ۱۵۴:الشیخ الجلیل عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی ساکن شیراز. کان عالما فاضلا فقیها محدثا ثقة ورعا شاعرا أدیبا جامعا للعلوم والفنون، معاصرا، له کتاب نور الثقلین فی تفسیر القرآن أربع مجلدات أحسن فیه وأجاد، نقل فیه أحادیث النبی والأئمة علیهم السلام فی تفسیر الآیات من أکثر کتب الحدیث ولم ینقل فیه عن غیرهم، وقد رأیته بخطه واستکتبته منه. وله شرح لامیة العجم، [ وله شرح شواهد المغنی أیضا لم یتم ] وغیر ذلک.  و نقله بنفس اللفظ کتاب رجال الحدیث للسید الخوئی.

أعیان الشیعة – السید محسن الأمین – ج ۸ – ص ۲۹الشیخ عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی ساکن شیراز وفی آخر کتابه نور الثقلین فی تفسیر القرآن الذی رأینا منه نسخة فی قم المبارکة عبر عن نفسه بالحویزی مولدا العروسی نسبا. فی اللآلی الثمینة والدراری الرزینة کان عالما فاضلا فقیها محدثا ثقة ورعا شاعرا أدیبا جامعا للعلوم والفنون له کتاب نور الثقلین فی تفسیر القرآن أربع مجلدات. وفی ریاض العلماء الشیخ الجلیل عبد علی بن جمعة العروسی منتمى الحویزی مولدا نزیل شیراز الفاضل العالم المحدث المعروف. وفی أمل الآمل کان عالما فاضلا فقیها محدثا ثقة ورعا شاعرا أدیبا جامعا للعلوم الفنون معاصرا له کتاب فی تفسیر القرآن أربع مجلدات أحسن فیه وأجاد حیث نقل فیه أحادیث النبی ص والأئمة ع فی تفسیر الآیات من أکثر کتب الحدیث رأیته بخطه واستکتبته منه وله شرح لامیة العجم وغیر ذلک. واستقرب فی الریاض ان یکون شرح لامیة العجم للشیخ عبد علی بن ناصر بن رحمة الله البحرانی نزیل البصرة لا للمترجم قال ومن تلامیذه السید نعمة الله التستری المعاصر قرأ علیه فی شیراز وقال فی إحدى رسائله : وکنت حاضرا فی المسجد الجامع فی شیراز وکان أستاذه المجتهد الشیخ جعفر البحرانی والشیخ المحدث صاحب جوامع الکلم قدس الله روحیهما یتناظران فی هذه المسألة فی جواز اخذ الاحکام من القرآن فانجر الکلام بینهما حتى قال له الفاضل المجتهد ما تقول فی معنى قل هو الله أحد فهل تحتاج فی فهم معناها إلى الحدیث فقال نعم لأنا لا نعرف معنى الأحدیة ولا الفرق بین الاحد والواحد ونحو ذلک انتهى ولعل مراده بشیخه المحدث هو الشیخ عبد علی هذا ثم لعل لفظة صاحب جوامع الکلم من باب المدح لا ان جوامع الکلم اسم کتاب ( ۱ ).له کتب منها  : (من تلقب بلقب أمیر المؤمنین من خلفاء بنی اُمیة وبنی العباس)، وله (شرح شواهد المغنی)، وله (نور الثلقین) فی تفسیر القرآن، وله (دیوان شعر)، و (شرح لامیة العجم).، وتوفی سنة ۱۱۱۲ هـ.

و ورد فی الذریعة للطهرانی:دیوان الشیخ عبد على الحویزى) ابن جمعة العروسى الحویزى نزیل شیراز، مؤلف (نور الثقلین) فی التفسیر الذى فرغ من مجلده الرابع نسخة مکتبة السید عیسى ببغداد فی ۱۰۷۲ وقرا علیه السید نعمة الله المحدث الجزائری بشیراز، کما فی الریاض. وفى الامل انه کان عالما فاضلا فقیها محدثا ثقة ورعا شاعرا ادیبا جامعا للعلوم، وله تفسیر نور الثقلین و (شرح لامیة العجم). وترجمه فی نجوم السماء ص ۹۸ ایضا. (۴۸۰۰: دیوان عبدالعلى حویزى ترکی) (۴۸۰۱: دیوان عبدالعلى الحویزى العربی) (۴۸۰۲: دیوان عبدالعلى حویزى فارسی) للشیخ عبدالعلى بن ناصر بن رحمة الحویزى نزیل البصرة والمتوفى بها ۱۰۷۵ کما فی هدیة العارفین ۱: ۵۸۶ ترجم فی (السلافة. ص ۵۴۶) و (نجوم السماء ص ۹۸) و (أمل الآمل). له رسائل فی الموسیقى والعروض وغیرها. وله منتخب من دیوانه سماه (مجلى الافاضل) وفى السلافة (حلى الافاضل) کما ذکرناه فی (۷: ۷۹). وله (العقود الرفیعیة) ذکر فی فهرس جامعة طهران (۲: ۴۲۹) قال فی الامل: فاضل عارف بالعربیة والعروض وغیرها شاعر ادیب منشى بلیغ وله دیوان شعر حسن، فیه مدح جماعة من اهل عصره وذکر بعض تصانیفه إلى قوله وله ثلاث دواوین عربی وفارسی وترکی، قرا على الشیخ البهائی، ومما ذکره من تصنیفه (کلام الملوک ملوک الکلام) و (شرح شواهد المطول) وهما مذکوران فی تصانیف الشیخ عبد على بن ناصر بن رحمة الذى ترجمه کذلک صاحب السلافة وترجمه فی الامل ایضا بهذا العنوان ثالثا، نقلا لترجمته عن السلافة، ظانا انه غیر من ترجمه قبله بعنوان عبد على بن رحمة، ولذا صرح فی الریاض باتحادهما. وقد مر فی (۶: ۴۳ و ۷: ۷۹) انه توفى ۱۰۵۳ نقلا عن فهرس مکتبة لیدن ج ۶ ص ۴۷۱ ثم کتب لنا السید محمد على الروضاتى من اصفهان ان عنده مجموعة فیها ستة رسائل لابن رحمة هذا، کتبها ابن اخ المؤلف وهو ناصر بن سعید بن ناصر فی ج ۱ ص ۱۰۶۳ وذلک فی حیاة المؤلف، وهى: (المشعشة) فی العروض و (المعول فی شواهد المطول) و (مناهج الصواب فی علم الاعراب) و (مواهب الفیاض فی الجواهر والاعراض)  و (معارج التحقیق) فی التصوف و (الکلمات التامة فی الامور العامة) وقد فرغ من المعول فی ۱۰۶۲ وقال فیه: [ ومن تصفح دیوان اشعارنا الفارسى وجد فیه من هذا المعنى ما یلیق به الاستحسان.. ]. فظهر انه کان حیا إلى ۱۰۶۳٫ وذکر فی الروضات ص ۳۵۸ و (ریحانة الادب). وهو مقدم على عبد على مؤلف (نور الثقلین) الذى کان نزیل شیراز وتلمیذ السید نعمة الله.

.

.

.

المراجع:

الذریعة ج ۹ قسم ۳ ص۶۹۰ وج ۲۴ ص۳۶۵،

ریاض العلماء ۳/۱۴۷ و۱۴۸،

روضات الجنات ۴/۲۱۳ ـ ۲۱۸،

أمل الآمل ۲/۱۵۴،

تنقیح المقال ۲/۱۵۸،

کشف الحجب والأستار ص۳۵۰ و۵۹۱،

معجم المؤلفین ۵/۲۶۵،

ریحانة الأدب (فارسی)

فؤادالعاشوری السکرانی

وُلدالشاعرفؤادالعاشوری السکرانی الثابتی،فی مدینة الفلاحیة(شادکان)جنوبی الأهوازحاضرةمحافظة خوزستان، سنة1975فی أُسرةٍ عریقة الإنتماء للشعر و الأدب العربی.تَعَلمَ فُنون الشعر و اوزانةُ فی مدرسة جَدَه الملا فاضل السَکرانی الذی اشتهرَ بجودةِ شعره الشعبی و لاسیما الأَبُوذِیات حتی صار یُلقبُ بــ ((أبی الأبوذیة)).وتلقیاً للمزید من فُنونِ الشعرِ،تتلمذَ فؤاد عند خالة الشاعر عادل السکرانی و حفظ منة و من جده الکثیر من الابیات الرائجة مثل الأبوذیة و الدارمی و الموال و المیمر و المهداوی،نسبة الی خالة الأکبر الشاعر مهدی السکرانی مبدع وزن المهداوی.

و فی الثانویة العامة اینعت ثمار شعرة فخرج إلی الملا بأبیات اکثر ما تدُل علی عظمة  استیعابة و تقلیة للشعر و الأدب، فسرعان ما اتجة الی العربیه الفصحی اذا راح یشید بأَحب الخلق الی قلبة،ألا و هو ذاک المقام السامی،مقام المعلم،فأنشد فیة القصیدة التالیة و هو طالب فی سنته الثانویة الاخیرة فی حفل اُقیم بمدرسة الشهید ممبینی لمناسبة یوم المعلم و بحضور المدیر العام للتربیة و التعلیم فی الفلاحیة و جمع غفیرٍ من المعلمین و الطلاب و ذالک سنة 1995م حیث قال:

یوم کیومک،سید الأَنسام              وفتی کمثلک، مخلوقٍ لأَحسن خالق

یاخیر مخلوق لأحسن خالقٍ              تالله یومک سید الأیام

یاخیر صداح لخیر حدیقةٍ              أنغام صدحک أطرب الأنغام

فی سنة 1996 للمیلاد امتح شاعرنا جدة الملا فاضل السکرانی بقصیدةٍ رنانة بینت قدرتة الفائقة فی مجال المدح و هی القصیدة المسماة ((السعر خلد)) أذ قال فی مطلعها:

الشعر خلد و الأدیبُ مخلدُ                    فی کُل عصر عمره یتجددُ

و تضلُ شعلتةُ تشع حضارة              عبر الدُهور و نارُها لاتخمدُ

و فم الزمان مرددُ ذکر الذی                  فمُةُ بحب المکرمات مرددُ

و تعنی فؤاد سنة 1998م بحب الوطن فی قصیدة رائعة اُخری أسماها بلادی:

جمیل کل شئٍ فی بلادی                مراعیها،ربُاها و الوهادُ

سماها،نخلها الزاهی، نداها             ثریاها، الثری،النارُ،الرمادُ

لکل رُمَیلةٍ منها و فیها                 بکل خلیة منی ودادُ

صغیراً قد حملتُ هوی بلادی           بقلب لایفارقهُ السهادُ

و لما کان الغزل أسمی ما تسمو إلیة النفوس الاریحیةُ فی کل مکان و زمان؛و لُبُ الشعر و عصارةَ کل شاعرٍ و نبضاً للحیاة ، راح شاعرنا یتغنی بهِ و یسطر فیة أروع القصائد؛فقد کتب فی غزلیة رنا:

عذب قلباً یا رنا یهواکِ                 و مُناهُ کُل مُناهُ أن یلقاکِ

أن خِلِتِة ینسی هواک و ذکرهُ          أو خلتة ینساک لن ینساک

یُمناک أن بخلت علیة بوصفها          فالبخل ما أحلاهُ من یمناکِ

فی سنة 2004 اصدر فؤاد مجموعتة الشعریة الأُولی تحت عنوان بشائر الصباح و فی العام2009 أصدر مجموعتة الغزلیة الثانیة المُسماة رحیل شاعرة التی لاقت کسابقتها ترحیباً جماهریاً و اسعاً.و الیوم نتمنی لمجموعة فؤاد الشعریة الثالثة تباریح الشوق التی بین ایدیکم الآن ، المزید من التفوق و الإزدهار فی ساحة الشعر و الأدب. 

مصاحبه باعبدالنبی قیم

مصاحبه با عبدالنبی قیّم  ( روزنامه شرق - قاسم منصور آل کثیر  )

از جمله کتاب های پرفروش در عرصه تاریخ کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان تألیف عبدالنبی قیّم است

این کتاب در 512 صفحه و مشتمل بر شش فصل است که در ابتدا نگاهی اجمالی به تاریخ خوزستان تا قرن نهم هجری قمری داشته و پس از آن بخش اصلی و عمده را به ذکر حوادث قرن نهم هجری، از به قدرت رسیدن سید محمد مشعشع تا سال 1314 هـ .ق (1897 میلادی) اختصاص داده است.

فصل اول کتاب معرفی و بررسی کتب منتشر شده درباره تاریخ خوزستان است. علاوه بر آن در جای جای کتاب نیز نقاط قوت و نقاط ضعف کتاب های مذکور و کتب دیگر از دیدگاه مؤلف پنهان نمانده است.

در این میان سهم کتاب "تاریخ پانصد ساله خوزستان" تألیف احمد کسروی بیش از کتاب های دیگر است، از این رو نام کتاب نیز "پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان کسروی" انتخاب شده است.

 عبدالنبی قیّم پیش از این کتاب فرهنگ معاصر عربی – فارسی را در 1275 صفحه تألیف کرده که در حال حاضر در آستانه چاپ دهم است، علاوه بر آن فرهنگ میانه عربی- فارسی کتاب دیگر اوست که به چاپ دوم رسیده است.عبدالنبی قیم

سؤال : شما در حوزه فرهنگ نویسی عربی- فارسی کار می کردید و اتفاقاً فرهنگ شما از جمله فرهنگ‌های مطرح است، چگونه از آن حوزه به حوزه تاریخ نویسی روی آوردید؟

جواب : به هنگامی که فرهنگ لغت مراحل حروف چینی را طی می کرد، براساس درخواست مؤسسه مطالعات ملی، پژوهشی در خصوص زندگی و فرهنگ مردم عرب خوزستان انجام دادم که در قالب یک مقاله 40 صفحه‌ای در شماره هفتم فصل نامه مطالعات ملّی چاپ و منتشر شد. از آن جایی که بخشی از این مقاله، به تاریخ این خطه تعلق داشت، لذا پس از انتشار مقاله، علاقه مندان و دوستداران ضمن تماس با بنده خواستار تألیف کتابی در زمینه تاریخ خوزستان شدند.

سؤال : بدین ترتیب انتشار مقاله و درخواست دوستان سبب ورود شما به این حوزه شد؟

جواب : حقیقت امر این است که در وهله اول قصد و نیت من تدوین چنین کتابی نبود، چون پس از انتشار فرهنگ عربی- فارسی در سال 1381، قرار بود من فرهنگ فارسی- عربی تألیف کنم. در این خصوص نیز درخواست و پیشنهادی مطرح بود. قصد من این بود که مقاله ای حداکثر در حدود 15 یا 20 صفحه در نقد کتاب "تاریخ پانصد ساله خوزستان" تألیف احمد کسروی بنویسم. چون من در دهه پنجاه این کتاب را خوانده بودم و از همان موقع جانبداری کسروی در نگارش تاریخ خوزستان کاملاً مشهود بود.از این رو درخواست علاقه مندان سبب شد تا آنچه پیش از این نیز مطرح بوده است،  دوباره به سطح آید و به طور جدی درباره آن فکر کنم.

سؤال : آن چنان که از قرائن بر می آید هدف شما در ابتدای امر تألیف تاریخ خوزستان نبود، پس چگونه به این سمت سوق داده شدید؟

جواب : همان طوری که ذکر شد هدف این بود که مقاله ای در این خصوص نوشته شود. اما به هنگامی که کار نگارش مقاله را آغاز کردم و برای یافتن حقایق به منابع اصلی و دست اول مراجعه می کردم، متوجه شدم که کار فراتر از یک مقاله است. یعنی نقد کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان تألیف احمد کسروی در یک مقاله نمی گنجد و ایرادات و اشکالات وارده بر آن بسیار زیاد است. یعنی این که با کلی گویی و بیان اجمالی کاستی های این کتاب، حق مطلب ادا نمی شود. با یک مقاله 15 یا 20 صفحه ای نمی توان کتابی با دویست صفحه را نقد کرد، علی الخصوص کتابی که برای هفتاد یا هشتاد سال در این عرصه مطرح بوده و به تعبیری یگانه کتاب درخصوص تاریخ این خطه بوده است.

سؤال : پس علت انتخاب کتاب کسروی نیز به دلیل مطرح بودن و تأثیرگذاری آن است؟

جواب : دقیقاً، احمد کسروی اولین کسی بود که کتابی مدوّن درباره تاریخ خوزستان به رشته تحریر درآورده بود. همو اولین کسی بود که پژوهشی در باره مشعشعیان انجام داده  از این رو هرکس که بخواهد درباره مشعشعیان  مطالعه و پژوهشی انجام دهد و یا هر پژوهشگری که درصدد مطالعه و بررسی تاریخ خوزستان باشد، لاجرم می باید به کتاب کسروی مراجعه کند و از آن استفاده کند. در حقیقت همه تاریخ نویسان و پژوهشگران ایرانی، عرب و اروپایی به کتاب کسروی استناد  کرد ه اند و از نوشته های آن بهره  جسته اند. بسیاری از آن ها، بی آن که به بررسی موضوع بپردازند، اظهار نظر کسروی را صد در صد و طابق النعل در پژوهش خویش آورده اند. از این رو اظهار نظر درباره کتاب کسروی و بیان کاستی ها و کژی های آن و همچنین ذکر نقاط قوت آن امری الزامی بنظر می رسید.

سؤال : براساس گفته های شما نقد کتاب کسروی شما را به تألیف تاریخ خوزستان سوق داد.

جواب : همین طور است. در خلال بررسی های خویش و به هنگام مراجعه به منابع و مآخذ اصلی متوجه شدم که اشکال کار کسروی بسیار فراتر از این است، لذا چهارچوب کار از یک مقاله به یک کتاب تغییر کرد. پس از خاتمه کار به هنگامی که به نوشته های خویش مراجعه کردم و آن ها را از نو مرور می کردم. متوجه شدم که انتشار کتابی تحت عنوان نقد کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان، حق مطلب را ادا نمی کند. اول این که منابع و مآخذ مطاله شده خود در حد یک کتاب تاریخ است، و با این منابع می‌توان تاریخ خوزستان را تألیف کرد، دوم این که نقد کتاب کسروی، مخاطبان زیادی نخواهد داشت. از این رو علی رغم آماده بودن کار جهت حروفچینی، تمام آن نوشته ها را کنار گذاشتم و از نو به تدوین و تألیف تاریخ خوزستان پرداختم.

سؤال : در مجموع چند سال صرف این کار شد؟

جواب : روی هم رفته، تألیف این کتاب بیش از چهار سال طول کشید.

سؤال : شما در کتاب خود، تألیف کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان توسط احمد کسروی را خدمت به تاریخ و فرهنگ مردم عرب خوزستان دانسته اید و علاوه بر این او را اندیشمند بزرگی دانسته اید که تحقیقات ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته، اما در سرتاسر کتاب نوشته های او را درباره تاریخ خوزستان به نقد کشیده اید و در چندین مورد عدم رعایت امانت در نقل منابع توسط او را خاطر نشان شده اید. گاهی نیز معتقدید او جعل و تحریف کرده است. این دو سخن یکدیگر را نقض نمی کنند؟

جواب : صرف نظر از این که من مخالف و یا موافق اندیشه ها و آراء کسروی باشم، واقعیت مطلب این است که او با تألیف کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان به مردم این خطه، خدمت کرده است. تا پیش از او هر کس از مردم عرب خوزستان سخن می گفت، آنها را در عرض دیگر مردم خوزستان می آورد و به صورت حاشیه ای و گذرا از آن ها یاد می کرد. اما این مطلب سبب نمی شود ما چشم خود را بر جانبداری و مغرضانه بودن اظهار نظرهای او ببندیم و از آن ها سخن نگوئیم. یا این که چون او در نگارش تاریخ خوزستان از جاده صواب خارج شده وحقایق را به گونه دگر نشان داده، تمام کارهای او را رد کنیم و هر آنچه در این کتاب و یا کتاب های دیگر نوشته طرد کینم و مهر نادرستی و غیر علمی بودن بر آن ها بزنیم.

در حقیقت به هنگام اظهار نظر درباره کسروی سعی من بر این بوده که از مطلق انگاری بر حذر باشم و همه چیز را سیاه سیاه یا سفید سفید نبینم. تلاش من این بوده که مرتکب خطای کسروی نشوم و چون با اندیشه ها یا طرز تفکر کسی موافق نیستم، پس همه گفته ها و تمامی اعمال او را نفی کنم. سعی وافر داشتم تا در این اظهار نظر و در این نقد، منصف باشم.

سؤال : شما در چندین جای کتاب به جاسم حسن شبر نویسنده عراقی که کتاب تاریخ مشعشعیان را نوشته نیز خرده گرفته اید، حال آن که او نقطه مقابل احمد کسروی است.

جواب : جاسم حسن شبر که خود از اعقاب سید محمد مشعشع است نیز همان اشتباهی را مرتکب شده که کسروی پیش از او مرتکب شده بود.دیدگاه احمد کسروی در تألیف کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان طعن و لعن مشعشعیان است. به همین دلیل او  راست و ناراست را به هم آمیخته تا چهره آنها را سیاه نشان دهد. جاسم حسن شبر نیز با هدف مبرا ساختن مشعشعیان از تهمت های کسروی و تطهیر ساحت سید محمد و فرزندش مولاعلی، تاریخ مشعشعیان را تألیف کرده. این دو در موضع گیری نقطه مقابل هم هستند، اما در نحوه قضاوت و متدولوژی یکسان هستند یعنی نگارش تاریخ با جانبداری و طرفداری و تعصب.

سؤال : آیا شما در نگارش تاریخ خوزستان، دچار اشتباه کسروی و جاسم حسن شبر نشده اید؟

جواب : کتاب من موجود است. سپاسگزار خواهم شد اگر کسی در این خصوص من را آگاه و متنبه سازد. مطمئناً چنین چیزی وجود ندارد. بیش از یک سال است که از انتشار کتاب می گذرد ، استقبال خوانندگان را شما مشاهده کرده اید. در این یک سال حداقل چهار مقاله در تأیید این کتاب نوشته شده است. تا کنون کسی ایرادی یا انتقادی از نوشته های من نکرده است ، در عوض ارزش علمی کار را همه تأیید کرده اند. به قول  آقای جواد لگزیان  در روزنامه سرمایه،  رعایت انصاف و رعایت حق پیشکسوتی  کیمیای زمان و زمانه است که آقای قیم آن را پیشه خود کرده است.چون هدف من جانبداری و طرفداری از کسی نبوده، من فقط می خواستم حقایق و واقعیت ها، آن چنان که بوده، گفته شود. من خود از تاریخ نگاری جانبدارانه و مغرضانه متنفر و بیزارم.

متأسفانه ما در نگارش تاریخ به ویژه بعد از انقلاب مشروطه و به طور أخض در دوران پهلوی، دچار پسرفت شده ایم. رشد ناسیونالیسم در این دوره سبب شد که تاریخ نگاران ما، تاریخ را به گونه دیگر بنویسند، به گونه ای غیر علمی و جانبدارانه. درست همانند تاریخ نویسان شوروی که تاریخ را از منظری ایدئولوژیک روایت می کردند و هر دورانی و هر سرزمینی را متناسب با الگوی خاص خویش تعبیر و تفسیر می کردند.هر حرکت و جنبشی را در طول تاریخ، ناشی از مبارزه طبقاتی می دانستند که یک طرف آن طبقه استثمارگر بود و طرف دیگر آن طبقات ستمدیده و استثمار شده. گو اینکه این سخن، سخن بی اعتباری نیست و کارآمدی خویش را در تحلیل بسیاری از جنبش ها و انقلاب ها نشان داده است. اما مطلق انگاری، غلط است. چه بسا جنبش ها و قیام هایی   با الگوی فوق قابل تبیین نباشند، همه حرکت ها و جنبش ها را به طور مطلق نمی توان از این منظر نگریست.

تاریخ نویسان یکصد سال اخیر ما اگر نگویم صد در صد ولی می توان گفت نزدیک به صد در صد آن ها این چنین بوده اند. متعصب، یکسونگر، جانبدار. به همین دلیل در سده اخیر هیچگاه کتابی در حد و اندازه تاریخ بیهقی و یا تاریخ طبری نداشتیم. و جای بسی تأسف است که کتاب هایی داشته ایم که نام تاریخ بر آنها گذاشته شده است و شخصیت های آکادمیک و دانشگاهی آن ها را نوشته اند، اما انسان از خواندن آن ها شرمگین می شود که چگونه ممکن است یک انسان تا این اندازه برتری طلبانه و از روی نژادپرستی و خودخواهانه و کینه توزانه تاریخ بنویسد.

عبدالنبی قیم

سؤال : به همین دلیل است که شما کتاب خویش را با سخنی از ویل دورانت آغاز کرده اید؟

جواب : دقیقاً، ویل دورانت می گوید : "پژوهنده ی تاریخ، اگر چه از آن کشور است، ولی در همان حال حس می کند که از پیروان پهنه خرد است که دشمنی و مرز نمی شناسد، اگر در زمان پژوهش های خود پیرو هوس های سیاسی یا گرایش های نژادی یا دشمنی های دینی باشد، شایسته ی عنوان دانشمند نیست."

این سخن ویل دورانت کاملاً درست است و به هنگامی که کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت رامی خوانیم ملاحظه می کنیم ویل دورانت تا چه اندازه پایبند این سخن بوده است و چگونه او به عنوان یک پژوهنده ی تاریخ، شایسته ی عنوان دانشمند است. اما به هنگامی که کتاب های تاریخی مؤرخان یک صد سال اخیر را می خوانیم ملاحظه می کنیم، اکثر تاریخ نویسان ما تا چه اندازه از این سخن ویل دورانت دور بوده اند.

کسروی در یکی از نوشته های خود می نویسد که نویسنده تاریخ باید "پاک زبان" باشد و در این خصوص داد سخن می دهد، اما به هنگامی که او درباره سید محمد مشعشع سخن می گوید، او را "مردک نادان" خطاب می کند. یا در جایی دیگر درباره سید محمد چنین می گوید: باید او را جلوی سگ انداخت تا گوشتش را بخورد.

البته کسروی در مقایسه با بسیاری از تاریخ نویسان صد سال اخیر، گاهی اوقات انصاف را رعایت کرده، اما کسانی بوده اند که خواندن کتابهایشان مایه شرمساری است و حتی ندامت آن ها بعد از چند دهه و تألیف کتاب  "تاریخ مردم ایران" نمی تواند اثرات ناگوار آن کتاب را بزداید و زمینه غفران او را فراهم سازد.

سؤال : اظهار نظر شما درباره اتهام های وارده توسط کسروی به سید محمد مشعشع در یک مورد  رد سخن کسروی و در مورد دیگر تأیید آن بوده است. این اظهار نظر را چگونه تبیین می کنید؟ این دوگانگی نیست؟

جواب : همین طور که پیش از این ذکر شد در روایت تاریخ و تحلیل حوادث تاریخی، جانبداری و تعصب جایگاهی ندارد. بنا نیست من در روایت تاریخ از شخص خاصی جانبداری و طرفداری کنم. اصل این است که به سان گفته ویل دورانت "پیرو هوس های سیاسی یا گرایش های نژادی یا دشمنی‌های دینی نباشم." کسروی در کتاب خود سید محمد مشعشع را کسی دانسته که  اولاً دعوی مهدویت داشته یعنی مدعی بود امام زمان (ع) است.  ثانیاً غالی مذهب بود یعنی امام علی (ع) را درجه الوهیت داده است. پس از مطالعه نوشته های کسروی و با مطالعه کتاب "کلام المهدی" تألیف سید محمد مشعشع و بررسی حوادث دوره سید محمد، مشخص شد که اتهام دعوی مهدویت سید محمد مشعشع، اتهامی نارواست و آنچه کسروی در این خصوص گفته نادرست است.

همچنین با مطالعه کتاب "کلام المهدی" و بررسی اعمال و کردار سید محمد و فرزندش مولاعلی، مشخص شد که کسروی در این خصوص درست گفته است، هر چند که تا حدود زیادی موضوع را پر رنگ تر و برجسته تر نشان داده است. به همین جهت ضمن تأیید سخن کسروی، سخن جاسم حسن شبر در خصوص تبرئه سید محمد و فرزندش مولاعلی از غلو را جانبدارانه و غیر علمی دانسته ام.

اتفاقاً همین اظهار نظر بهترین گواه و دلیل بر عدم جانبداری در تاریخ نویسی و همچنین دوری از یکسویه نگری و دوری از حب و بغض در روایت و تحلیل تاریخ است.

سؤال : شما در مبحث شیخ سلمان کعبی اظهار نظر کسروی را تأیید کرده اید. آیا این سخن و سخن قبلی، خود تأیید کتاب کسروی نیست؟

جواب : تنها مبحث کتاب کسروی که از جانبداری مبرا است و گرایشات ناسیونالیستی در آن وجود ندارد، همین مبحث شیخ سلمان کعبی (حکومت 1737-1768 میلادی) است. به همین دلیل از آنجایی که هدف تخطئه کسروی نبود، لذا این سخن کسروی را تأیید کردم. قدر مسلم هر کسی که خود را اهل علم بداند و هر کسی که خود را پژوهنده ی تاریخ بداند می باید در مقابل عظمت کار شیخ سلمان زبان به ثنای او بگشاید، احداث سد بر رود کارون توسط ایشان را تحسین و تمجید کند، رونق کشاورزی و بالا رفتن درآمد مردم و عدم تعرض به سرزمین های دیگران و وجود امنیت در زمان شیخ سلمان را بر شمرد و در مقابل شکستن سد سابله توسط کریم خان زند را از جمله "سیاهکاری های کریم خان زند" بداند.

به عقیده من آنچه کسروی در این خصوص گفته، ناقص و کم است و حتی کسروی در یک مورد در همین مبحث سخنانی از نیبور جهانگرد اروپایی نقل کرده که بهیچ وجه در کتاب او نیست. با وجود این اگر کسروی همه کتاب خود را با همین دید می نوشت و با تبری از علقه های جانبدارانه و گرایشات ناسیونالیستی، به روایت تاریخ می پرداخت. کتابی ارزشمند و علمی از خود به یادگار می گذاشت.

سؤال : کتاب شما حامل چه پیامی است و به نظر شما آیا این کتاب موفق شده است، پیام مزبور را به خوانندگان منتقل کند؟

جواب : کتاب حامل پیام های متعددی است، اما اگر بخواهم مهمترین پیام های این کتاب را برشمرم. بدون شک دو پیام از همه برجسته تر و مهم تر هستند. اول اینکه در روایت تاریخ و ذکر حوادث تاریخی باید از جانبداری و یکسویه نگری و تعصب بر حذر بوده در داوری حوادث و رویدادها انصاف پیشه کرد، از علقه های سیاسی و گرایشات نژادی نیز مبرا باشیم. آن چیزی را که برای خود بد می دانیم برای دیگران نیز بد بدانیم.

اگر لشکرکشی و تسخیر سرزمین های دیگران بد و نکوهیده است، دیگر فرق نمی کند این لشکرکشی از جانب چه کسی  و بر علیه چه کسی باشد. اگر حمله چنگیز مغول و تسخیر ایران ناروا و مذموم است و اگر لشکرکشی تیمور گورکانی به ایران و قتل و غارت، بد و وقیح است. پس لشکرکشی نادر به هند نیز مذموم است، فراتر از آن لشکرکشی کورش به بابل نیز نکوهیده است. چون نادر و کورش از ما هستند، لشکرکشی آن ها را به عنوان افتخارات خویش قلمداد کنیم و داد سخن سردهیم و قتل و غارت مردم بی گناه را فراموش کنیم. و از این نکته غافل باشیم که نادر شاه افشار از جمله چهره های منفور نزد هندیان است. یا به گونه ای از کورش سخن گوئیم که گویی مردم بابل و مردم طول مسیر برای او و سپاهیانش فرش قرمز پهن کرده بودند و از آن ها با گل و شیرینی استقبال کرده اند. حال آن که خدا می داند در طول مسیر و در بابل چه خون هایی که ریخته نشده  و چه هتک حرمت ها که به عمل نیامده است.

دومین پیام این است که به هنگام نقد کتاب و یا  نقدیک شخصیت از مطلق انگاری بر حذر باشیم، در این گونه داوری نیز منصف باشیم، به یک باره به طرد و تخطئه شخص نپردازیم. مطالب را سیاه سیاه یا سفید سفید نبینیم. اگر سخنی یا مبحثی به حق است و درست است، این سخن تحت الشعاع بدی ها و اظهارات ناصواب آن قرار نگیرد. بدون تعصب باشیم. اگر درصدد هستیم کاستی ها و کژی های کسی یا کتابی را بر شماریم، اگر آن فرد یا آن کتاب، نقاط قوت و یا محاسنی دارد، آن ها را نیز ذکر کنیم. خلاصه این که در داوری به دور از تعصب بوده و منصف باشیم.

درباره عبدالنبی قیم

عبدالنبی قیم

عبدالنبی قَیّم (چهارم اردیبهشت ۱۳۳۵ در آبادان)، نویسنده، پژوهشگر، فرهنگ نویس، عرب ایرانی و نویسنده و گردآورندهٔ فرهنگ معاصر عربی فارسی است. کتاب فرهنگ لغت «قیم» از برجسته‌ترین آثار او در ایران که به چاپ دوازدهم رسیده است.

زندگی‌نامه

عبدالنبی قَیّم متولد چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۳۵ هجری خورشیدی برابر با (۱۹۵۶/۴/۲۵ میلادی) در شهر آبادان است. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر سپری کرد و در سال۱۳۵۴ هـ. خ (۱۹۷۵ م) مدرک دیپلم را از دبیرستان رازی آبادان گرفت. وی در همان سال موفق به قبولی در کنکور سراسری در رشته اقتصاد دانشگاه جندی شاپور اهواز شد و در سال ۱۳۵۸ هـ. خ (۱۹۸۰م) موفق به فارغ‌التحصیلی شد. وی پس از آن موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت اجرائی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اهواز شد. پس از آن، در رشته مدیریت بحران دانشگاه اصفهان در مقطع دکترا فارغ‌التحصیل شد.

در اسفند ماه ۱۳۶۹ هـ. خ (فوریه ۱۹۹۱. م) تألیف فرهنگ معاصر عربی- فارسی را آغاز کرد و پس از یازده سال در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۱ (آوریل ۲۰۰۲. م) چاپ اول آن در ۱۲۷۰ صفحه منتشر شد. تا آبان ماه ۱۳۸۸ (نوامبر ۲۰۰۹) پس از هفت سال، چاپ هشتم آن شد.و بعد از آن چاپ نهم روانه بازار شد

وب‌گاه فرهنگ معاصر در خارج از کشور نیز فرهنگ مزبورد مورد قبول رشته زبان فارسی در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ملک سعود شهر ریاض قرار گرفته است. روزنامه‌های فرا منطقه‌ای الشرق الاوسط و الحیاه که هر دو در لندن چاپ و توزیع می‌شوند هر کدام به تنهایی مقاله‌ای در وصف این کتاب نوشته‌اند. دکتر رحمان سلیمانف رئیس بخش عربی دانشگاه دوشنبه تاجیکستان، این کتاب را به عنوان تنها فرهنگ عربی فارسی به علاقه‌مندان توصیه کرده است.

وی در سال ۱۳۶۳ هـ. خ در شرکت ملی حفاری ایران مشغول بکار شد و از آن تاریخ تا به امروز ساکن شهر اهواز است. ایشان در سال ۱۳۸۰ به عنوان عضو شورای علمی بنیاد خوزستان‌شناسی برگزیده شد و در سال ۱۳۸۶ هـ. ش (۲۰۰۷. م) از سوی مرکز فرهنگی کره جنوبی و جهان اسلام در شهر سئول به عنوان مشاور مرکز انتخاب شد.

وی به دعوت مؤسسه بابطین در دوازدهمین همایش بابطین در شهر سارایوو که با حضور برخی از چهره‌های شناخته شده ادب و فرهنگ ایران هم همراه بود شرکت کرد؛ قیّم که فرهنگ عربی فارسی تألیف او تا کنون ۹ بار از سوی انتشارات فرهنگ معاصر تجدید چاپ شده است، به همراه دکتر آذر شب استاد دانشگاه تهران و دکتر تبرائیان معاون مجمع تقریب بین مذاهب، موسی بیدج مترجم و شاعر، دکتر حاج ابراهیمی استاد دانشگاه اصفهان، خانم دکتر دبیران استاد دانشگاه، سمیر ارشدی استاد دانشگاه کویت در این همایش حضور یافتند. این همایش در روزهای ۱۹ الی ۲۱ اکتبر برابر با ۲۷ لغایت ۲۹ مهر ماه، شهر سارایو پایتخت بوسنی و هرزگوین برگزار شد. رئیس جمهور بوسنی، عمرو موسی و یوسف قرضاوی از شخصیت‌های شرکت کننده در این مراسم بودند.

آثار ( کتب )

فرهنگ معاصر عربی – فارسی در ۱۲۷۰ صفحه، سال۱۳۸۱ انتشار یافت. از ویژگی‌های این فرهنگ لغت می‌توان به حذف «ال» معرفه از اول اسم‌های عربی و ثبت اسماء عربی در فرهنگ لغت بدون «ال» اشاره کرد. البته در این خصوص استثناهایی وجود دارد که رعایت شده‌است.

برخی اطلاعات زبانی خاص زبان عربی که در فرهنگ‌های یک زبانه عربی ثبت شده‌اند، در کتاب حذف شده‌اند. در حقیقت فرهنگ دو زبانه، فرهنگ معادل و برابر مدخل‌های زبان مبدأ در زبان مقصد است. حذف مصدرهای افعال و حذف عین‌الفعل مضارع از جمله خصوصیات این کتاب است.

همچنین در راستای ساده‌تر کردن کتاب و هر چه فارسی تر کردن آن، فاعل و مفعول‌های عربی در فرهنگ معاصر حذف شده‌اند و به جای آنها فاعل و مفعول فارسی آن هم در پرانتز ذکر شده‌است.

فرهنگ معاصر میانه عربی - فارسی در ۹۰۰ صفحه، سال ۱۳۸۶ انتشار یافت. وی پس از انتشار فرهنگ معاصر عربی - فارسی در سال ۱۳۸۱ با ۶۰ هزار مدخل، تلاشی را برای گزینش مدخل‌های متداول و برابرهای پرکاربرد عربی از میان خیل عظیم مدخل‌ها می‌آغازد. قیم مبنای کار خود را در گزینش مدخل‌ها، زیرمدخل‌های متداول، انتخاب برابرها و مدخل‌های متداول پرکاربرد، بر دو کتاب «قاموس المورد» دکتر روحی البعلبکی و «المنجد الوسیط فی العربیه المعاصره» گذاشت.

پانصد سال تاریخ خوزستان در ۵۱۲ صفحه، سال ۱۳۸۸ انتشار یافت. نگارش کتاب «پانصد سال تاریخ خوزستان»، علاوه بر نقد و بررسی کتاب «تاریخ پانصد ساله خوزستان احمد کسروی»، پژوهشی در باب پانصد سال تاریخ مردم عرب خوزستان است.

این کتاب به عنوان یکی از پر فروش معرفی شده و در جراید مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

پژوهش‌ها

نگاهی جامعه شناختی به زندگی و فرهنگ مردم عرب خوزستان «فصلنامه مطالعات ملی، سال۱۳۸۰ فصلنامه شماره ۷»

تصدی‌گری در استان خوزستان

مقاله

اقدامات فرهنگی سید مطلب مشعشعی

نگاهی به سنتها

تحول و تطور فرهنگ نویسی عربی - فارسی

تاریخ‌نگاری کسروی

روشنفکر وانتقاد

به یاد سید هادی بالیل موسوی نخل‌ها در سوگ او اشک می‌ریزند

تشکیل بنیاد خوزستان‌شناسی، انتظاری چند ساله

مقاله از خاراکس تا خرمشهر

پاسخ به مصطفی بادکوبه‌ای

نقد کتاب

     نقد کتاب «نگاهی به تاریخ خوزستان» تألیف نیره زمان رشیدیان، روزنامه اهواز

    نقد و معرفی کتاب «تاریخ خوزستان» تألیف محمد جواهر کلام، روزنامه اهواز

    نقد و معرفی کتاب «مشعشعیان» تألیف محمد علی رنجبر، مجله آیین پژوهش

    نقد کتاب «قرائت متون معاصر» تألیف مصطفی جباری، احسان اسمعیلی طاهری، انتشارت سمت

    نقدکتاب «المصطلحات المتداولة فی الصحافة العربیة» ، انتشارات سمت، تألیف محمدرضا عزیزی‌پور

    نقد کتاب «قومیت و قوم‌گرایی در ایران از اقسانه تا واقعیت

ترجمه

     مقاله سنت و مدرنیسم، دکتر محمد عابد الجابری، روزنامه همبستگی

    مقاله تروریسم افراد و تروریسم دولت‌ها، دکتر حسن خنفی، روزنامه نوروز

    مقاله جهان عرب و ایران، دکتر حسن خنفی، روزنامه همبستگی

    مقاله تمدن‌ها، برخورد یا گفتگو، دکتر حسن خنفی، روزنامه نوروز

    مقاله نقش دولت در توسعه جامعه مدنی، دکتر احمد الموصللی، روزنامه اخبار اقتصاد

    مقاله جامعه مدنی، سرآغاز توسعه و جهش، معن بشور، روزنامه گوناگون

    مقاله دولت و جامعه مدنی، مکمل یامخالف یکدیگر، دکتر حسن خنفی، روزنامه آزادگان

عبدالنبی قیم درکنارفاروق شوشه

عبدالنبی قیم (نفر سمت چپ) در کنار فاروق شوشه در پنجاهمین سالگرد راه‌اندازی مجله العربی در کویت

الهام لطیفی

الهام لطیفی، دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه لییج، در بلژیک کتاب "پانصد سال تاریخ خوزستان" را معرفی کرد.

عبدالنبی قیم درکنارحسین جمعه

عبدالنبی قیم در کنار حسین جمعه

حسین جمعه متولد یبرود ۱۹۴۶ دمشق، پژوهشگر و رئیس اتحادیه نویسندگان عرب در سوریه است.

.

.

.

منابع

ایسنا خوزستان

[۱] روزنامه ایران شماره ۲۱۸۵ - سال هشتم - پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۱

فرهنگ معاصر

نگاه همه‌جانبه به تحولات ادبیات و شعر عرب و غیر عرب

همشهری آنلاین

[۲] روزنامه اعتماد شماره ۱۶۰۸ تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۱۶

همشهری آنلاین

«الهام لطیفی، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه لییج، کتاب "پانصد سال تاریخ خوزستان" را به زبان فرانسه در بلژیک معرفی کرد.». وبگاه. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مهر ۱۳۹۰. فارسی. بازبینی‌شده در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۱.

میدل ایست آنلاین

[۳] روزنامه همشهری دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۵۴

[۴] وب‌گاه فرهنگ معاصر

الشرق الاوسط

جریدة المعرفة

[۵] روزنامه اعتماد ملی شماره ۷۵۷ در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۱۶

[۶] وب‌گاه فرهنگ معاصر

روزنامه القبس کویت

[۷] کانون ادبیات ایران

[۸] روزنامه سرمایه شماره ۱۱۴۳ چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۸

[۹] انتشارات اختران

پانصد سال تاریخ خوزستان روزنامه شرق

[۱۰] بایگانی فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات ملی

این مقاله براساس درخواست مرکز پژوهش‌های مجلس بوده

[۱۱] پایگاه حوزه

هفته‌نامه اهواز، شنبه ۳ دی ماه سال ۱۳۷۹، ویژه عید فطر

کتاب ماه – ادبیات و فلسفه – سال دهم – شماره ۱ , ۲ , ۳ – آبان، آذر و دی ۱۳۸۵

کتاب خوزستان (۱) – بنیاد خوزستان شناسی

هفته‌نامه اهواز، شنبه ۲۴ آذر سال ۱۳۸۰، شماره ۱۰۰

روزنامه صوت‌الشعب، سال سوم ـ شماره ۲۳ ـ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۸۱

روزنامه رأی ملت، دیدگاه

همشهری ماه شماره خرداد ۱۳۹۰

فصلنامه مطالعات ملی – سال دوم – تابستان ۱۳۸۰ شمارهٔ ۸

ایسنا خوزستان

.

.

.

.

.

.

.

فی : ویکیبیدیا الموسوعه الحره - https://ar.wikipedia.org - بلسان العربیه

فی : ویکیبیدیا الموسوعه الحره - https://fa.wikipedia.org - بلسان الفارسی

تلمیذ - شاگرد
-------------------
تلمیذ و کاتلنی العـطش والـمای انتــه
حبر علی راس الـقلـم و الیکـتب انتــه

شاگرد منم تشنـه ی علمـم و تو آبـی
لبریز زتو ای سرمه کشِ هرچه کتابی
-------------------
حمیدعبدالکریم سعاده
( حمیدسعادتی )
موضوعات-المواضيع